ترجمه کامل صحیفه سجادیه
تبيان فهرج
کانون فرهنگی مذهبی شهید کاظم حسینی مسجد موسی ابن جعفر

ترجمه صحيفه سجاديه

1- كيفيت دعاىآن حضرت اين بودكه پيش ازآغازهردعاشروع مى‏كردبه ستايش خداى عزوجل وثناىبر او ومى‏گفت

2- نيايش پس از ستايش خدا در طلب رحمت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله‏

3- نيايش در طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقرب‏

4- نيايش در طلب رحمت بر پيروان پيمبران و مصدقين ايشان.

5- نيايش در باره خود و دوستانش‏

6- نيايش هنگام صبح و شام‏

7- دعاى حضرت هنگامى كه مهمى برايش رخ مى‏داد، يا حادثه اى بر او نازل مى‏شد و در هنگام اندوه

8- نيايش در پناه جستن به خدا از ناملائمات و اخلاق ناستوده و كردارهاى ناپسنديده‏

9- نيايش در اشتياق به طلب آمرزش از خداى تعالى‏

10- نيايش در مقام التجاء به خداى تعالى‏

11- نيايش در طلب فرجام نيك‏

12- نيايش در مقام اعتراف و طلب توبه‏

13- نيايش در طلب حاجتها از خداى تعالى‏

14- نيايش هنگامى كه ستمى به او مى‏رسيد يا از ستمگران كارى كه خوش نمى‏داشت مى‏ديد

15- نيايش هنگامى كه بيمار مى‏شد يا اندوه يا گرفتارئى بر او وارد مى‏گشت‏

16-نيايش، هنگامى كه از گناهان خود طلب گذشت مى‏كرد،يادر طلب عفو از عيوب خود زارىمى‏نمود

17- نيايش، هنگامى كه شيطان را بياد مى‏آورد و از او و دشمنى و مكر او، به خدا پناه مى‏برد

18- نيايش، هنگامى كه خطرى از او مى‏گذشت، يا مطلبى كه داشت بزودى بر آورده مى‏شد

19- نيايش، هنگام طلب باران پس از قحطى و خشكسالى‏

20- نيايش، در طلب اخلاق ستوده و افعال پسنديده‏

21- نيايش او، چون كارى او را اندوهگين مى‏ساخت و خطاها او را پريشان مى‏كرد

22- نيايش، هنگام سختى و مشقت و فرو بستگى كارها:

23- نيايش، هنگامى كه عافيت و شكر بر آن را از خدا طلب مى‏كرد

24- نيايش، درباره پدر و مادرش كه درود بر ايشان باد

25- نيايش، درباره فرزندانش عليهم‏السلام.

26- نيايش، در باره همسايگان و دوستانش هنگامى كه از ايشان ياد مى‏كرد

27- نيايش، در باره مرزداران‏

28- در اظهار ترس از خدا

29- نيايش، هنگامى كه روزى بر او تنگ مى‏شد

30- نيايش، در طلب كمك بر پرداختن قرض‏

31- نيايش در ذكر توبه و طلب آن از خداى تعالى‏

32- نيايش، در باره خود پس از انجام نماز شب، در مقام اعتراف به گناه

33- نيايش، در طلب خير

34- نيايش وى هرگاه گرفتار مى‏شد يا كسى را به رسوائى گناه گرفتار مى‏ديد

35- نيايش، در مقام رضا در آن هنگام كه به دنياداران مى‏نگريست

36- نيايش، هنگامى كه به ابر و برق مى‏نگريست و بانگ رعد را مى‏شنيد

37- نيايش، هنگامى كه به تقصير از اداء شكر اعتراف مى‏نمود

38- نيايش، در اعتذار از تبعات بندگان و از تقصير در حقوقشان و در طلب آزادى از آتش دوزخ

39- نيايش، در طلب عفو و رحمت

40- نيايش، هنگامى كه خبر مرگ كسى را مى‏شنيد يا از مرگ ياد مى‏كرد

41- نيايش، در طلب پرده پوشى و نگهدارى

42- نيايش، هنگام ختم قرآن

43- نيايش، هنگام نگاه كردن به ماه نو

44- نيايش، هنگامى كه ماه رمضان فرا مى‏رسيد

45- نيايش، در وداع ماه مبارك رمضان‏

46- نيايش، در روز عيد فطر و جمعه

47- نيايش، در روز عرفه

48- نيايش، در عيد اضحى و جمعه

49- نيايش در دفع مكر دشمنان و رد قهر و غلبه ايشان

50 - نيايش، در مقام خوف و خشيت

51 - نيايش، در تضرع و زارى

52 - نيايش، در مقام اصرار به طلب از خداى تعالى

53 - نيايش، در تذلل ب پيشگاه خداى عز و جل

54 - نيايش، در طلب گشايش اندوه‏ها

دعاي اوّل

سپاس خدائى را كه اول است بى آنكه پيش از او اولى باشد، و آخر است بى آنكه پس از او آخرى باشد خدائى كه ديده‏هاى بينندگان از ديدنش فرو مانده و انديشه‏هاى توصيف كنندگان از وصفش عاجز شده‏اند. آفريدگان را به قدرت خود پديده آورده، و ايشان را بر وفق خواست خود اختراع فرموده، آنگاه در طريق اراده خود روان ساخته و در راه محبت خود برانگيخته، در حالى كه از حدى كه بر ايشان تعيين نموده قدمى پيش و پس نتوانند نهاد، و براى هر يك از ايشان روزى معلوم مقسومى قرار داده: هر كه را فزونى داده، كاهنده‏اى را نيروى كاستن آن نه. و هر كه را كه را كاستى داده افزاينده‏اى را قدرت افزون بر آن نيست سپس براى او در زندگى مدت معلومى تعيين كرده و پايان معينى قرار داده كه با روزهاى عمر خود بسوى آن گام بر مى‏دارد و با سالهاى زندگيش به آن نزديك مى‏شود، تا چون به پايان مدتش رسيد و پيمانه عمرش را پر كرد او را به طرف ثواب سرشار يا عقاب وحشتبار خود فرا كشد، و به آئين عدالت كسانى را كه بدى كرده‏اند به عمل خود و آنان را كه نيكوئى كرده‏اند به نيكى جزا دهد.

منزه است نامهاى او و پياپى است نعمتهاى او، از كرده خود مسئول نيست و ديگران مسئولند.

و سپاس خدائى را كه اگر بندگانش را از شناختن آئين سپاسگزاريش بر عطاياى متواترى كه به ايشان داده و نعمتهاى پيوسته‏اى كه بر ايشان كامل ساخته محروم مى‏ساخت، در نعمتهايش تصرف مى‏كردند و سپاس نمى‏گزاردند و در روزيش دست مى‏گشودند و شكر نمى‏كردند، و اگر چنين مى‏بودند از حدود انسانيت به مرز بهيميت مى‏رفتند، و چنان مى‏بودند كه در كتاب محكم خود وصف كرده است «ايشان جز مانند چار پايان نيستند بلكه خود گمراه‏ترند».

و سپاس خداى را بر آنچه از خدائى خود بما شناسانده، و بر آنچه از شكر خود به ما الهام كرده، و بر آن درها كه از علم ربوبيتش بر ما گشوده و بر اخلاص در توحيدش كه ما را به آن رهبرى كرده و ما را از كجروى و شك در كار خودش دور ساخته، چنان سپاسى كه به آن در زمره سپاسگزاران خلقش زندگى كنيم، و بر هر كه به خشنودى و عفوش پيشى جسته سبقت گيريم.

سپاسى كه تاريكى‏هاى برزخ در پرتوش بر ما روشن شود و راه رستاخيز را بر ما هموار سازد و منازل ما را در پيشگاه گواهان از فرشتگان و پيغمبران و امامان بلند گرداند. در آن روزى كه هر كسى به سزاى عمل خود مى‏رسد، و به مردم ستم نمى‏شود. روزى كه به هيچ وجه دوستى به كار دوستى نمى‏خورد و كسى ايشان را يارى نمى‏كند.

سپاسى كه در نامه نوشته شده‏اى كه مقربين آن را مشاهده مى‏كنند از جانب ما با على عليين بالا رود.

سپاسى كه چون از هول رستاخيز چشمها خيره شود ديده‏هاى ما به آن روشن گردد و چون روى‏ها سياه شود چهره‏هاى ما به آن سفيد گردد. سپاسى كه در پرتوش از آتش دردناك خدا آزاد شويم و به جوار كرمش در آئيم.

سپاسى كه به يمن تأييد آن شانه بر شانه فرشتگان مقرب او زنيم، و در اقامتگاه جاودانى و سراى عزت سرمديش در سلك پيغمبران مرسل در آئيم.

سپاس خدائى را كه زيبائي هاى آفرينش را براى ما برگزيد و روزي هاى پاكيزه را بر ما روان ساخت، و ما را به تسلط بر همه آفريدگان برترى داد و از اين جهت همه مخلوقاتش ما را به قدرت او فرمانبردار، و به نيرويش از اطاعت ما ناچارند و سپاس خدائى را كه در احتياج ما را از غير خود فرو بست. پس در برابر اين همه نعمت چگونه بر سپاس او طاقت داريم؟ يا كى توانيم شكرش را بجا آريم؟ چنين كار محال است، نه جاى استفهام و سؤال است! سپاس خدائى را كه براى قبض و بسط اعضاء آلات و عضلاتى در بدن ما تركيب كرد، و ما را از آسايش هاى زندگى بهره‏مند گردانيد، و اعضائى براى كار در پيكر ما برقرار كرد و ما را از روزى‏هاى پاكيزه اطعام فرمود، و به فضل خود توانگر ساخت، و به نعمت خود سرمايه بخشيد، سپس ما را به پيروى اوامر خود فرمان داد تا طاعتمان را بسنجد، و از ارتكاب نواهى خود نهى فرمود تا شكرمان را بيازمايد، پس از راه امرش منحرف شديم و بر مركب نهيش برآمديم با اين حال به عقوبت ما شتاب نكرد، و در انتقام ما تعجيل نفرمود، بلكه به رحمت خود از روى كرم با ما مدارا كرد، و به مهربانى خويش از روى حلم بازگشتن ما را انتظار كشيد و سپاس خدائى را كه ما را به توبه رهبرى كرد و آن را جز از فضل او نيافته‏ايم. پس اگر جز اين يك نعمت از فضل او را به شمار نياوريم هر آينه عطاى او در حق ما بزرگ و احسانش درباره ما جليل و فضلش بر ما عظيم خواهد بود. زيرا سنت او در باب توبه نسبت به اقوام قبل از ما چنين نبود او به حقيقت آنچه را كه تاب تحمل آن را نداشتيم از ذمه ما برداشته و بيرون از حد طاقتمان تكليف نفرموده و جز به كار آسانمان نگماشته و براى هيچ يك از ما حجتى و عذرى باقى نگذاشته .

پس بدبخت از ميان ما كسى است كه بر خلاف رضاى خدا خود را به هلاك افكند، و نيكبخت كسى است كه روى دل بسوى او آورد.

سپاس خداى را بهر آن آئين كه نزديكترين فرشتگان به او و گرامى‏ترين آفريدگان او و پسنديده‏ترين ستايش كنندگان در پيشگاه او وى را سپاس گذارده‏اند، سپاسى كه از ديگر سپاس ها برتر باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفريدگانش .

سپس حمد او را بجاى هر نعمتى كه بر ذمه ما و همه بندگان گذشته و بازمانده خود دارد، به شماره هر چيزى كه از همگى آنها علم او بر آن احاطه كرده و بجاى هر يك از آنها چندين برابر آن هميشه و جاويد تا روز رستاخيز.

سپاسى كه كشش آن پايان نپذيرد و شماره‏اش به احصا در نيايد، و به نهايتش دسترسى و براى مدتش انقطاعى نباشد.

سپاسى كه موجب رسيدن به طاعت و عفو او، و سبب خشنودى، و وسيله آمرزش، و راه بسوى بهشت، و پناه از انتقام، و ايمنى از خشم، و پشتيبان طاعت، و مانع از نافرمانى، و مددكار بر اداء حق و وظائف او باشد. سپاسى كه به آن در ميان نيكبختان از دوستانش نيكبخت شويم و بوسيله آن در سلك شهيدان شمشيرهاى دشمنانش درآئيم. همانا كه خدا يارى دهنده و ستوده است.

دعاي دوّم

سپاس خدائى را كه نعمت وجود محمد صلى الله عليه و آله را بما ارزانى داشت، نه بر امم گذشته و قرون در نوشته؛ به آن قدرت خود كه از هيچ چيز به هر بزرگى كه باشد فرو نمى‏ماند، و چيزى به هر خردى كه باشد از آن فوت نمى‏گردد. پس ما را خاتم همه آفريدگان از امم قرار داد، و بر منكران گواه گرفت، و در پرتو لطف خود، بر اممى كه از جهت شماره و ثروت و قدرت اندك بودند، فزونى بخشيد. خدايا، پس رحمت فرست بر محمد: امين تو بر وحيت، و برگزيده‏ات از آفريدگانت، و پسنديده‏ات از بندگانت، امام رحمت و قافله سالار خير و بركت، همچنانكه او براى اجراى فرمان تو جان خويش را به مشقت انداخت، و در راه تو بدن خود را آماج تيرهاى آزار ساخت، و در دعوت بسوى تو با خويشان خود در افتاد و براى خشنودى تو با قبيله خود كارزار نمود و در راه احياى دين تو رشته خويشاوندى خود را بگسيخت و نزديكترين بستگانش رابه علت اصرار بر انكار تو از خويش دور كرد و دورترين مردم را به جهت پذيرفتن دين تو به خود نزديك ساخت، و براى تو با دورترين مردم دوستى گزيد و با نزديكترين آنها دشمنى ورزيد،و جان خود را در رساندن پيام تو فرو خست و به سبب دعوت به شريعت تو به رنج افكند و به نصيحت پذيرندگان دعوتت مشغول داشت و به سرزمين غربت و محل دورى از جايگاه اهل و عشيرت و منشأ و مولد و آرامگاه جانش هجرت كرد، به قصد آنكه دين ترا عزيز سازد و بر كافران بتو غلبه كند تا تصميمش در باره دشمنان تو راست و استوار آمد، و تدبيرش در باره دوستانت به كمال پيوست، پس در حالى كه از تو يارى مى‏جست و در ناتوانى از تو نيرو مى‏گرفت؛ به جنگ دشمنان برخاست تا به كنج خانه‏هاشان لشگر كشيد، و در ميان آرامگاهشان بر ايشان هجوم برد، تا فرمان تو آشكار و كلمه‏ات بلند گرديد؛ اگر چه مشركين كراهت مى‏داشتند.

خدايا پس به سبب زحمتى كه براى تو كشيده؛ او را به بالاترين درجات بهشت برآورد، تا كسى در منزلت با او برابر نباشد و در مرتبت با او همسر نگردد و هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل نزد تو با او به موازات بر نيايد. و قبول شفاعتش را در ميان اهل بيت طاهرين و مؤمنان از امتش بيش از آنچه وعده داده‏اى به او اعلام فرماى، اى كسى كه وعده‏ات نافذ است. اى كسى كه بديها را به چندين برابرش از خوبيها تبديل مى‏كنى! زيرا كه تو صاحب فضل عظيمى!

دعاي سوّم

خدايا و اما، حمله عرشت كه از تسبيح تو سست نمى‏شوند، و از تقديست ملول نمى‏گردند و از عبادتت وا نمى‏مانند، و در مقام امر تو كوتاهى را بر كوشش نمى‏گزينند و از شدت اشتياق به قرب تو غافل نمى‏شوند و اسرافيل صاحب صور كه «چشم بر حكم و گوش بر فرمان» در انتظار صدور دستور و حلول امر تو است تا به دميدن در صور در افتادگان به زندان قبور را از خواب مرگ بيدار كند و ميكائيل كه نزد تو صاحب جاه و از طاعت تو بلند جايگاه است و جبرئيل امين وحيت كه فرمانروا در ميان اهل آسمانهاست و صاحب منزلت در پيشگاهت و مقرب درگاهت و بر آن روح كه بر فرشتگان پرده‏دار حرم كبريايت گمارده است. آن روح كه از عالم امر تو است، پس بر همگى ايشان رحمت فرست، همچنين بر فرشتگانى كه پائين‏تر از ايشانند از ساكنان آسمانهايت، و اهل امانت بر پيامهايت و آن فرشتگان كه از كوشش ملول نمى‏شوند، و از هيچ تعبى واماندگى و سستى نمى‏گيرند، و هوسها ايشان را از تسبيح تو باز نمى‏دارد و سهوى كه ناشى از غفلتها است، رشته تعظيمشان را در پيشگاه تو نمى‏گسلد، چشم خشوع فرو بستگانى كه تمناى نگريستن به نور جمال تو در ضميرشان نمى‏گذرد و سر تعظيم بزير افكندگانى كه آتش شوقشان به كمال معرفت و زلال محبت نمى‏افسرد، آنان كه سودازدگان ياد عطاياى تو اند و خاضع و راكع در برابر عظمت شكوه كبرياى تو اند و بر آن فرشتگان كه چون دوزخ را بر گنهكاران خروشان بينند همى گويند: «منزهى تو (اى خدا) ما ترا چنانكه سزاوار عبادت تو است عبادت نكرديم».

پس رحمت فرست بر ايشان و رحمتگستران از فرشتگانت، و اهل قرب و منزلت در پيشگاهت و حاملين پيام غيب بسوى پيغمبرانت، و امناء بر وحيت، و بر آن قبائل از فرشتگان كه ايشان را به خود اختصاص بخشيده‏اى و بوسيله تسبيح و تقديس خود از خوردنى و آشاميدنى بى‏نياز كرده‏اى و در اندرون طبقات آسمانهايت جاى داده‏اى، و بر آن فرشتگان كه چون فرمان به انجام وعده‏ات به قيام رستاخيز صادر شود بر اطراف آسمانها گماشته شوند و بر خزانه داران باران و رانندگان ابر و بر آن فرشته‏اى كه از صداى زجرش بانگ رعدها شنيده شود، و چون ابر خروشان بوسيله او به شنا در آيد شعله‏هاى برقها بدرخشد، و بر فرشتگانى كه دانه‏هاى برف تگرگ را بدرقه مى‏كنند، و فرشتگانى با قطره‏هاى باران فرود مى‏آيند، و فرشتگانى كه وكيلند بر خزانه باد و فرشتگانى كه بر كوهها گماشته شده‏اند تا از جاى در نروند، و فرشتگانى كه مقدار وزن آبها وكيل بارانهاى سخت و رگبارهاى متراكم را به ايشان شناسانده‏اى و فرستادگان از فرشتگانت كه با محنت بلاى ناگوار يا نعمت دلپسند سرشار به اهل زمين فرود مى‏آيند و بر سفيران بزرگوار نيكوكار، از فرشتگان پروردگار و پاسداران عاليقدر و نويسندگان اعمال ابرار و فجار و بر فرشته مرگ و يارانش و بر منكر و نكير و بر «رومان» آزمايش كننده اهل قبور و بر طواف كنندگان بيت المعمور و بر مالك و خازنان دوزخ، و بر رضوان و كليد داران بهشت، و بر فرشتگانى كه مأمور آتشند و خدا را در آنچه به ايشان فرمان دهد نافرمانى نمى‏كنند، و مأموريت خود را انجام مى‏دهند و بر فرشتگانى كه به اهل بهشت مى‏گويند: «درود بر شما باد در برابر آنكه صبر كرديد پس اينك بهشت نيكو سرانجامى است» و بر فرشتگان پاسبانى كه چون به ايشان گفته شود كه: «او را بگيريد و در غل كشيد و به دوزخ در افكنيد» شتابان بسوى دوزخ رو مى‏آورند و گنهكار را مهلت نمى‏دهند و بر هر فرشته‏اى كه نام او را از شمار انداختيم، و منزلت و مقامش را نزد تو و مأموريتى را كه به او محول فرموده‏اى ندانستيم. و بر فرشتگان ساكن هوا و زمين و آب. و بر هر فرشته‏اى كه بر خلق گماشته‏اى پس بر همگى ايشان رحمت فرست آن روز كه هر كسى در حالتى به عرصه قيامت مى‏آيد كه راننده‏اى و گواهى با او است. و رحمت فرست بر ايشان كه كرامتى بر كرامت و پاكيزگى بر پاكيزگيشان بيفزايد.

خدايا و چون بر فرشتگان و فرستادگانت رحمت فرستى و درود ما را به ايشان رسانى پس به سبب آنكه ما را به ذكر خير ايشان توفيق داده‏اى بر ما نيز رحمت فرست. زيرا كه تو بخشايشگر و كريمى.

دعاي چهارم

خدايا، و اما پيرو پيمبران و مصدقين ايشان به غيب از اهل زمين به هنگام حضور پيمبران ك معاندينشان با سلاح تكذيب به معارضه ايشان برخاسته بودند، و به هنگام فترت و غيبت پيمبران كه مؤمنان در پرتو حقائق ايمان در شوق ديدارشان بسر مى‏بردند: در هر عصر و زمان راهنمائى بپا داشته‏اى: از زمان آدم تا روزگار محمد خاتم صلى الله عليه و آله از پيشوايان هدايت و قائدين اهل تقوى (كه بر همگى ايشان درود باد) پس خدايا ايشان را از لطف و كرم خود به غفرانى و رضوانى ياد و شاد فرماى .

خدايا، و به خصوص اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به خصوص همان كسان كه شرط صحبت آن حضرت را به خوبى رعايت كردند و آنانكه در ياريش از عهده امتحان پايدارى بخوبى بر آمدند و با او مددكارى كردند، و به تصديق رسالتش شتافتند و به پذيرفتن دعوتش سبقت گرفتند. و چون حجت رسالتهاى خود را به گوش ايشان فرو خواندند او را اجابت و در راه پيروز ساختن رسالتش از همسران و فرزندان مفارقت گزيدند و براى تثبيت نبوتش با پدران و پسران خود كارزار كردند و به بركت او پيروزى يافتند، و آنان كه محبت او را در جان و دل مى‏پروردند و در دوستيش اميد تجارتى ايمن از زيان و كساد مى‏داشتند و آنانكه چون به عروه دين آن حضرت چنگ در زدند قبائلشان از ايشان دورى كردند، و چون در سايه خويشاوندى او مسكن گزيدند خويشان از ايشان بيگانه گشتند. پس خدايا گذشتى را كه براى تو و در راه تو انجام دادند از نظر دور مدار، و به سبب آن فداكاريها و در برابر آنكه خلق را بر تو گرد آوردند و با پيغمبرت از جمله داعيان بسوى تو بودند، ايشان را از خشنودى خود خشنود ساز. و سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستمزدگانشان را فراوان ساختى خشنود فرماى خدايا، بهترين پاداش خود را به پيروان اصحاب در راه ايمان و عمل صالح برسان: آنانكه مى‏گويند: پروردگارا، ما و آن برادرانمان را كه به ايمان بر ما سبقت گرفته‏اند، بيامرز، همان پيروانى كه آهنگ طريقه صحابه كردند، و وجهه ايشان را سلوك كردند، در حالى كه هيچ شبهه‏اى آنان را از عقيده خود برنگرداند و در پيروى آثار و اقتداء به علامات هدايت صحابه هيچ شكى خاطرشان را پريشان نساخت: معاونين و مساعدين صحابه‏اند چنانكه در دين پيرو ايشان و در اخلاق پوياى راه آنانند در تعظيم شأن صحابه اتفاق مى‏ورزند و در اخبار و احكامى كه از پيغمبر ابلاغ مى‏كنند متهمشان نمى‏دارند.

خدايا از امروز تا روز جزا بر تابعين صحابه و بر همسران و اولادشان و بر هر كدامشان كه ترا اطاعت كرده‏اند رحمت فرست، چنان رحمتى كه بوسيله آن ايشان را از نافرمانى خود نگاهدارى، و در باغهاى بهشت در وسعت و رفاه قرار دهى، و آنان را به يمن آن از مكر شيطان باز دارى، و در هر كار خير كه از تو مدد خواهند اعانت كنى، و از حوادث شب و روز مگر پيش آمدى كه مژده خير دهد نگاه دارى. و به نيروى آن ايشان را بر عقيده حسن رجاء به تو، و بر طمع در آنچه نزد تو است و بر متهم نساختن تو به بى عدالتى در آنچه در دست بندگان است، بر انگيرى، تا ايشان ر ابه رغبت بسوى خود و ترس از خود بازگردانى و در توسعه زندگى دنيا بى‏رغبت كنى، و عمل براى آخرت و ساختن توشه مراحل بعد از مرگ را در نظرشان خوشايند سازى و هر اندوه را كه روز بر آمدن جانها از بدنهاشان رخ دهد برايشان آسان نمائى و از خطرهائى كه امتحان آن را بوجود مى‏آورد و از شدت آتش و در ازناى خلود در آن عافيت بخشى، و بسر منزل امنى از آسايشگاه پرهيزگاران منتقل سازى.

دعاي پنجم

اى كسى كه شگفتى‏هاى عظمتت پايان نمى‏پذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از جدال در عظمت بازدار. و اى كسى كه مدت پادشاهيت به آخر نمى‏رسد، بر محمد و آلش رحمت فرست. و گردنهاى ما را از بند عقاب خود آزاد ساز. و اى كسى كه خزانه‏هاى رحمتت فنا نمى‏پذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و براى ما در رحمت خود بهره‏اى بر قرار كن. و اى كسى كه ديدگان از ديدنت فرو مى‏مانند، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را به ساحت قرب خود نزديك ساز. و اى كسى كه در برابر قدر و منزلتت قدرها و منزلتها خوار و بى‏مقدار است، بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را نزد خود گرامى دار. و اى كسى كه اسرار اخبار در نظرت آشكار است، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را نزد خود رسوا مساز.

خدايا به بركت بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بى‏نياز فرما، و با پيوستن خود ما را از وحشت كسانى كه از ما مى‏برند نگهدار. تا با وجود بخشش تو به در ديگرى روى نياوريم و با وجود احسان تو از احدى نهراسيم.

خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و به نفع ما تدبير فرماى و بر ضرر ما تدبير منماى، و مكر خود را در باره دشمنان ما قرار داده و متوجه ما مساز و ما را پيروزى ده و ديگران را بر ما پيروز مگردان.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از خشم خود نگاهدار و به لطف خود حفظ كن و بسوى خود رهبرى نما و از خود دور مگردان. زيرا هر كه را كه تو نگاه دارى سالم مى‏ماند، و هر كه را كه تو هدايت كنى دانا مى‏شود و هر كه را تو مقرب سازى غنيمت مى‏برد.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از تندى و سختى مصائب روزگار و شر دامهاى شيطان و تلخى قهر سلطان نگاه دار.

خدايا همانا كه بى‏نيازان به فضل قوت تو بى‏نياز مى‏شوند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را بى‏نياز كن، و همانا كه عطا كنندگان از مازاد عطاى تو مى‏بخشند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و دست عطإ؛ّّ به جانب ما بگشاى. و همانا كه راه يافتگان در پرتو نور ذات تو راه مى‏يابند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را رهبرى نماى .

خدايا هر كه را تو يارى دهى خوار ساختن خوار كنندگان به او زيان نرساند و هر كه را تو عطا كنى امساك ممسكان از او نكاهد. و هر كه را تو هدايت كنى گمراه ساختن گمراه كنندگان از راه نبرد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را به قوت خود از شر بندگانت بازدار، و به عطاى خويش از غير خود بى‏نياز فرماى و در پرتو ارشاد خود به راه حق رهسپار ساز.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و سلامت دلهاى ما را در يادكردن عظمت خود و آسايش بدنهامان را در شكر نعمت خود و چر بز بانيمان را در توصيف عطاى خود قرار ده.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از دعوت كنندگانت كه بسوى تو دلالت مى‏كنند و از خاصانت كه نزد تو اختصاص يافته‏اند قرار ده، اى مهربان‏ترين مهربانان.

دعاي ششم

سپاس خداى را كه شب و روز را به نيروى خود بيافريد و ميان آن در به قدرت خود امتياز بر قرار كرد و براى هر يك از آن دو حدى محدود و مدتى ممدود قرار داد خدائى كه بنابر سنت مقدر خود براى بندگان در تأمين وسائل تغذيه و پرورش ايشان هر يك از شب و روز را جاى گزين آن ديگر مى‏سازد و هر يك از آن دو را بدون ديگرى مى‏برد و بر مى‏آورد و مى‏افزايد و مى‏كاهد براى تأمين روزى بندگان و نشو و نماى ايشان شب و روز را جاى گزين يكديگر مى‏سازد پس شب را براى ايشان بيافريده تا در آن از حركات خسته كننده و فعاليتهاى آزار دهنده بياسايند و آن را جامه‏اى ساخته كه از به هر آسودن و غنودنش بپوشند تا موجب رفع خستگى و تجديد نيرو و نشاطشان باشد و به آن وسيله به كام دل خود برسند و روز را براى ايشان بينائى بخش و روشنگر بيافريده تا در پرتو آن به تحصيل فضل و احسانش بكوشند و اسباب دست يافتن به روزيش را فراهم سازند و در طلب آنچه رسيدن به نعمت عاجل دنياشان و درك سعادت آخرتشان در گرو آن است در عرصه زمين خدا روان گردند او به همه اين تدبيرها كار ايشان را به سامان مى‏آورد و اعمالشان را مى‏آزمايد، و چگونگى احوال ايشان را در اوقات طاعتش و در منازل واجباتش و موارد احكامش همى نگرد. تا آن را كه بد كرده‏اند به كيفر عمل خود برساند و آنان را كه كار نيك كرده‏اند پاداش نيك دهد.

خدايا پس سپاس ترا بر آنكه پرده تاريكى شب را به نور صبح شكافتى و ما را از روشنى روز بهره‏مند ساختى، و به منافع روزيها بينا فرمودى، و از پيش آمدهاى آفات نگاه داشتى. صبح كرديم و همه اشياء يكسره صبح كردند در حالى كه همگى ملك توايم: از آسمان گرفته تا زمينش و هر چه در هر يك از آن دو پراكنده ساخته‏اى ساكن و جنبنده‏اش، ثابت و سيارش و آنچه در هوا برآمده، و آنچه در زير خاك پنهان شده.

صبح كرديم در قبضه قدرت تو، در حالى كه پادشاهى و سلطه‏ات ما را فرا مى‏گيرد و مشيت ما را به هم مى‏پيوندد، و به فرمان تو در كارها تصرف مى‏نمائيم، و در محيط تدبير تو در انقلاب و تحوليم از امور جز آنچه تو فرمان داده‏اى و از خير جز آنچه تو بخشيده‏اى در اختيار ما نيست، و اين، روزى نوين و تازه است و او بر ما گواهى آماده است، اگر نيكى كنيم ما را با سپاس به درود مى‏كند، و اگر بدى كنيم از ما. به نكوهش جدا مى‏شود.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و حسن مصاحبت اين روز را روزى ما ساز و از سوء مفارقتش به سبب ارتكاب نافرمانى يا اكتساب گناه كوچك يا بزرگى نگاه‏دار. و بهره ما را از نيكيها در آن سرشار كن، و ما را در اين روز از بديها به پيراى و از آغاز تا انجام آن را براى ما از ستايش و سپاس و مزد و اندوخته و فضل و احسان پر ساز.

خدايا زحمت ما رابه سبب خود داريمان از گناه بر فرشتگان كرام الكاتبين كم و آسان ساز، و نامه‏هاى اعمالمان را از حسناتمان پر كن و ما را نزد آن فرشتگان به كردارهاى بدمان رسوا مساز.

خدايا در هر ساعت از ساعات روز بهره‏اى از اعمال بندگانت و نصيبى از شكرت و گواه صدقى از فرشتگانت را براى ما مقرر دار.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از پيش رو و پشت سر و از جهات راست و چپمان، و از همه جوانبمان نگاه‏دار: نگاه داشتنى كه از نافرمانى تو باز دارنده، و به پيرويت راهنما، و در راه محبتت به كار برده شده باشد.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين روزمان و اين شبمان و در همه روزهامان موفق دار،براى كار بستن خير، و دورى از شر، و شكر نعمتها، و پيروى سنتها، و اجتناب از بدعتها و امر به معروف، و نهى از منكر، و طرفدارى اسلام، و نكوهش باطل، و خوار ساختن آن، و يارى حق و گرامى داشتن آن، و ارشاد گمراه، و معاونت ناتوان، و فريادرسى مظلوم.

خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست، و اين روز را مبارك‏ترين روزى قرار ده كه در يافته‏ايم، و كامل‏ترين رفيقى كه با او همراه شده‏ايم، و بهترين وقتى كه در آن بسر برده‏ايم. و ما را از خشنودترين كسانى از جمله خلق خود قرار ده، كه شب و روز برايشان گذشته است: شاكرترين ايشان در برابر نعمتهائى كه به او ارزانى داشته‏اى. و پايدارترين ايشان به شريعتهايت كه پديد آورده‏اى. و خود دارترين ايشان از نواهئى كه از آن بر حذر ساخته‏اى.

خدايا همانا كه من ترا گواه مى‏گيرم، و تو از گواه ديگر بى‏نياز كننده‏اى، و آسمان تو و زمين تو و آن فرشتگانت را كه در آن دو مسكن داده‏اى و ساير آفريدگانت را در اين روز خود و اين ساعت خود و اين شب خود و اين مكان خود گواه مى‏گيرم كه من شهادت مى‏دهم كه تو به حقيقت آن خدائى هستى كه معبودى جز تو نيست كه بپا دارنده انصاف و عادل در حكم و مهربان و بندگان، و مالك ملك و رحيم به خلقى. و شهادت مى‏دهم كه محمد بنده تو و فرستاده تو و برگزيده تو از خلق تو است. بار رسالت خود را به دوش او نهادى پس آن را ابلاغ كرد. و او را به پند دادن امتش فرمان دادى پس ايشان را پند داد.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست بيش از آنچه بر كسى از خلق خود رحمت فرستاده‏اى، و از جانب ما كاملترين و بهترين پاداشى را كه به كسى از بندگانت يا يكى از پيغمبرانت از جانب امتش داده‏اى به او پاداش ده. زيرا كه توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ و آمرزنده گناه سترك. و تو از هر مهربانى مهربانترى. پس رحمت فرست بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكان و نيكوكاران و سرآمد گزيدگانند.

دعاي هفتم

اى كسى كه گره‏هاى سختيها بوسيله تو گشوده مى‏شود، و اى كسى كه تندى و سورت شدائد بتو مى‏شكند، و اى كسى كه بيرون شدن از تنگى به راحتى فرج از تو طلبيده مى‏شود. دشواريها به قدرت تو هموار شده و سلسله اسباب به لطف تو بر قرار گشته، و قضا به قدرت تو جريان يافته و اشياء بر وفق اراده تو روان شده‏اند، پس همه چيز به مجرد خواست توبى‏گفتنت فرمان پذيرند، و به محض اراده تو بدون نهى كردنت، باز داشته شده‏اند. توئى خوانده شده براى حل مشكلات و توئى پناه در بليات. جز بلائى كه تواش دفع كنى بلائى دفع نمى‏شود، و غير از آنچه تواش بر طرف سازى بر طرف نمى‏گردد هم اكنون، اى پروردگار من بلائى بر من فرود آمده كه سنگينيش مرا به زانو در افكنده و گرفتاريئى به من رو آورده كه تحملش مرا از پا در آورده، و آن را تو به قدرت خود وارد آورده‏اى و به اقتدار خود بر من متوجه ساخته‏اى، پس براى آنچه تو وارد كرده‏اى برگرداننده‏اى، و براى آنچه تو پيش آورده‏اى تغيير دهنده‏اى، و براى آنچه تو فرو بسته‏اى گشاينده‏اى، و براى آنچه تو مشكل ساخته‏اى آسان كننده‏اى، و براى آنكه تو خوار كرده‏اى، يارى دهنده‏اى نيست، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و به رحمت خود در آسايش را اى پروردگار من به رويم بگشاى، و به قوت خود سلطان غم را از هجوم بر من منهزم ساز، و مرا در شكوايم به توجه كامل نائل فرماى، و در آنچه مسئلت كرده‏ام شيرينى احسان خود را به من بچشان، و از نزد خود رحمت و گشايش آسان ارزانى دار، و از لطف خود نجات و خلاصى سريع مقرر ساز و مرا به سبب غلبه غم از رعايت واجبات و به كار بستن مستحبات خود باز مدار زيرا كه من اى پروردگار به علت آنچه برسرم آمده بى تاب و توان شده‏ام و قلبم از تحمل آنچه بر من رخ داده لبريز از غم شده است و تو بر رفع گرفتارى من و دفع آنچه در آن افتاده‏ام قادرى. پس قدرتت را در باره من به كار بر، اگر چه از جانب تو سزاوار آن نباشم. اى صاحب عرش عظيم:

دعاي هشتم

خدايا، من به تو پناه مى‏برم از طغيان حرص، و تندى خشم، و غلبه حسد. و ضعف نيروى صبر، و كمى قناعت، و سوء خلق، و افراط شهوت، و غلبه عصبيت، و پيروى هوس، و مخالف هدايت، و از خواب غفلت، و اقدام بر تكلف، و گزيدن باطل بر حق، و پافشارى بر گناه، و خرد شمردن معصيت، و بزرگ شمردن طاعت، و تفاخر توانگران، و تحقير نسبت به درويشان، و كوتاهى در حق زيردستان. و ناسپاسى نسبت به كسى كه بر ما حقى داشته باشد. و از آنكه به ستمكارى كمك دهيم. يا ستمزده‏اى را خوار گذاريم. يا آنچه را كه حق ما نيست بخواهيم. يا در علم از روى بى‏اطلاعاعى و بر خلاف عقيده سخنى گوئيم. و پناه مى‏بريم به تو از آنكه قصد خيانت با كسى داشته باشيم. و از آنكه در اعمالمان خود پسندى كنيم، و آرزوهاى خود را دراز سازيم و پناه مى‏بريم به تو از بدى باطن، و كوچك شمردن گناه خرد، و از آنكه شيطان بر ما چيره گردد، يا روزگار ما را واژگون بخت سازد، يا سلطان در بازه ما ستم كند. و پناه مى‏بريم به تو از دست آلودن به اسراف، و از نايافتن رزق كفاف و پناه مى‏بريم به تو از شماتت دشمنان و احتياج به همگنان، و زيستن در سختى، و مرگ بدون آمادگى، و پناه مى‏بريم به تو از عظيمترين حسرت و بزرگترين مصيبت و بدترين بدبختى، كه حسرت قيامت و مصيبت در دين و دخول به دوزخ است و از بدى عاقبت، و نوميدى از ثواب و نزول عقاب.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا و همه مؤمنين و مؤمنات را از همه اين شرور پناه ده، اى مهربان‏ترين مهربانان.

دعاي نهم

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را بسر منزل آن توبه‏اى كه پسند تو است رهسپار ساز، و از اصرار بر آنچه ناپسند تو است دور گردان.

خدايا و هر زمان كه از ما تقصيرى سر زند كه مستوجب خسران در دين يا زيان در دنيا شويم، پس آن خسران را در آن يك كه زود گذرتر است (يعنى دنيا) قرار ده و عفو از عقوبتت را در آنچه دوامش طولانى‏تر است (يعنى دين) بر قرار ساز و چون آهنگ دو كار كنيم كه يكى از آنها ترا از ما خشنود كند و آن ديگر ترا بر ما خشمگين سازد.، پس به آنچه ترا از ما خشنود كند متمايلمان ساز، و از قدرتمان بر آنچه موجب خشم تو بر ما است بكاه، و در اين مرحله نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس جز در آنجا كه توأش توفيق دهى گزيننده باطل است، و جز در آن مورد كه توأش رحم كنى بكار بد فرمان دهنده است. خدايا تو ما را از ضعف آفريده‏اى، و بر سستى بنياد كرده‏اى و آفرينشمان را از آبى بى‏ارزش آغاز نموده‏اى، پس ما را هيچگونه جنبشى نيست، مگر به نيروى تو. و هيچ نيروئى، مگر به يارى تو. پس ما را به توفيق خود تأييد فرماى. و بار شاد به راه راست استوار ساز. و چشمهاى دلمان را از آنچه بر خلاف محبت تو است، بر بند، و هيچ يك از اعضاى ما را در نافرمانى خود پيشرفت مده.

خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و رازهاى دلها، و حركات اعضاء و نگاههاى دزديده چشمها و سخنان زبانهاى ما را در امورى قرار ده كه موجب ثواب تو باشد، تا كار نيكى كه به وسيله آن سزاوار پاداش تو شويم و از ما فوت نگردد، و كار بدى كه در اثر آن مستوجب عقابت گرديم براى ما باقى نماند.

دعاي دهم

خدايا اگر خواهى كه از ما در گذرى، پس به سبب تفضل تو است. و اگر خواهى كه ما را عذاب كنى پس به موجب عدل تو است، پس به آئين انعام خود عفو خويش را بى‏دريغ بما ارزانى دار، و به سنت گذشت خود ما را از عذاب خويش ايمن ساز. زيرا كه ما تاب تحمل عدل ترا نداريم، و بى‏مدد عفوت براى احدى از ما نجاتى نيست اى بى نياز بى نيازان، اينك ما بندگان توئيم در پيشگاه تو، و من از همه محتاجان بتو محتاج ترم. پس به توانگرى خود فقر ما را جبران كن و رشته اميد ما را با تيغ دريغ مبُر كه اگر چنين كنى كسى را كه از رحمت تو نيكبختى طلبيده بدبخت ساخته‏اى، و آن را كه از فضل تو اعانت خواسته نوميد كرده‏اى، پس در اين صورت بازگشت ما از طرف تو بسوى كه خواهد بود؟ و از در خانه تو به كجا خواهيم رفت؟ منزهى تو اى خدا، از آنكه ما را از درگاه خود برانى مائيم آن درماندگان كه اجابتشان را واجب ساخته‏اى، و مائيم آن گرفتاران رنج كه رفع گرفتارى را به ايشان وعده داده‏اى. و مناسبترين چيزها به مقتضاى مشيت تو، و سزاوارترين كارها براى تو در آئين عظمتت، رحمت آوردن بر كسى است كه از تو طلب رحمت كند، و فرياد رسى كه از تو فرياد رسى خواهد پس بر زارى ما نزد خود رحمت آور. و براى آنكه خود را در پيشگاه به خاك افكنده‏ايم از گرفتارى نجاتمان بخش.

خدايا شيطان كه از او پيروى كرديم ما را شماتت كرد پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و اكنون كه او را براى تو ترك كرديم و از طرف او بسوى تو متوجه شديم او را بر ما مجال شماتت مده.

دعاي يازدهم

اى كسى كه يادت مايه آبروى يادكنندگان است، و اى كسى كه شكرت موجب كامروائى شاكران است، و اى كسى كه طاعتت باعث نجات مطيعان است، بر محمد و آلش رحمت فرست و دلهاى ما را بياد خود از هر ياد و زبانهامان را به شكر خود از هر شكر و اعضايمان را به طاعت خود از هر طاعت مشغول دار و اگر براى ما فراغتى از كارها تقدير كرده باشى، پس آن را فراغت توأم با سلامتى قرار ده كه به سبب آن گناهى دامنگيرمان نشود، و خستگى‏اى بما نپيوندد. تا نويسندگان گناهان با نامه‏اى خالى از ذكر بديهامان از طرف ما باز گردند، و نويسندگان حسنات به سبب آنچه از نيكى‏هاى ما نوشته‏اند شادان باز آيند، و چون ايام عمرمان سپرى شود و رشته زندگيمان بگسلد. و آن دعوت تو. كه از وقوع و اجابتش گريز نيست. ما را احضار كند پس بر محمد و آلش رحمت فرست و پايان آنچه را كه نويسندگان اعمالمان بر ما مى‏نويسند توبه‏اى پذيرفته قرار ده كه بعد از آن ما را بر گناهى كه كرده باشيم و نافرمانى‏اى كه مرتكب شده باشيم توبيخ نكنى،و روزى كه اسرار و اخبار بندگانت را مى‏آزمائى در برابر حاضران و ناظران پرده‏اى را كه خود فرو گسترده‏اى از روى كار ما برندارى زيرا كه تو نسبت به هر كه ترا بخواند مهربانى و در باره هر كه ترا ندا دهد اجابت كننده‏اى.

دعاي دوازدهم

خدايا سه خصلت مرا از مسئلت تو باز مى‏دارد و يك خصلت مرا بر آن برمى‏انگيزد:

باز مى‏دارد مرا امرى كه صادر كرده‏اى و من از امتثال آن كندى كرده‏ام و نهيى كه فرموده‏اى و من به مخالفتش شتافته‏ام، و نعمتى كه آن را به من بخشيده‏اى و من در شكرش كوتاهى نموده‏ام.

و بر مى‏انگيزد مرا، به مسئلت تو، تفضلت بر هر كه رو به تو آورد، و از راه نيكبختى به درگاه تو آيد، زيرا كه همه احسانهاى تو از روى تفضل است و همه نعمتهايت بى‏مقدمه و بدون سابقه استحقاق است. پس اكنون اين منم اى خداى من كه بر در خانه عزتت مانند منقادى ذليل ايستاده‏ام و در عين شرمندگى به مانند سائل محتاجى عيالبار در پيشگاه تو معترفم كه به هنگام احسانت جز به خوددارى از عصيانت گردن ننهادم و از همگى وظايفى كه در برابر تو داشتم تنها به همين خوددارى اكتفا كردم و با اين همه در همگى احوال از انعام تو بى‏بهره نبوده‏ام، پس اى خداى من آيا اقرارم به بدى كردارم به نزد تو، مرا سود مى‏دهد؟ و آيا اعترافم به زشتى رفتارم مرا از عذاب رهائى مى‏بخشد؟ يا در اين مقام و موقعيتم تيغ خشم خود رابر من آخته‏اى و در همين هنگام كه ترا همى خوانم غضب خود را ملازم من ساخته‏اى؟ منزهى تو اى خدا از تو نوميد نمى‏شوم زيرا تو خود در توبه را به روى من گشوده‏اى بلكه همچون آن بنده ذليل به سخن مى‏پردازم كه در باره خود ستمكار ونسبت به حرمت پروردگار خود سهل انگار شده. آن بنده كه شمار گناهانش عظيم گشته تا خطرناك شده، و ايام عمرش روى برتافته تا سپرى گشته، تا چون بنگريسته كه وقتكار بگذشته و دوران عمر به پايان رسيده، و يقين كرده كه از عذاب تو پناهى و از انتقام تو گريزگاهى نيست، به قصد انابه بسوى تو روى آورده، و توبه‏اش را براى تو خالص ساخته، پس با دلى پاك و پاكيزه بسوى تو برخاسته و آنگاه ترا با ناله‏اى محزون و آهسته بخوانده، در حالى كه از شدت فروتنى در برابر تو خم شده، و در اثر سرافكندگى چنبر گشته، و ترس هر دو پايش رابلرزه افكنده، و سيل اشك گونه‏هايش را فرا گرفته، و در آن حال كه تو را همى خواند كه: اى مهربان‏ترين مهربانان، و اى رحيمتر كسى كه طالبان رحمت شب و روز آهنگ او كنند، و اى مهربانتر كسى كه آمرزش طلبان گرد او گردند، و اى كسى كه عفوت از انتقامت فزون است. و اى كسى كه خشنوديت از خشمت بيشتر است. و اى كسى كه بوسيله حسن تجاوز بر خلق خود منت نهاده‏اى، و اى كسى كه بندگانت را به پذيرفتن توبه عادت داده‏اى و اى كسى كه اصلاح امور فاسدشان را بوسيله توبه خواسته‏اى. و اى كسى كه از عمل ايشان به مقدار اندك خشنود شده‏اى و اى كسى كه اندك ايشان را پاداش فراوان داده‏اى. و اى كسى كه اجابت دعا را بر ايشان ضمانت كرده‏اى و اى كسى كه به آيين تفضل، پاداش نيك را بر عهده خود به ايشان وعده داده‏اى من گناهكارترين گناهكارى نيستم كه تو او را آمرزيده باشى و نكوهيده‏ترين كسى نيستم كه عذر به درگاه تو آورده و تو عذرش را پذيرفته باشى، و ستمكارترين كسى نيستم كه نزد تو توبه كرده و تو باز با او احسان كرده باشى باز مى‏گردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان، و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطه‏اى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است، و مى‏داند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمى‏نمايد و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست، و تحمل جرمهاى بيرون از حد بر تو گران نمى‏آيد و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد. و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد. و من نزد تو بيزارى مى‏جويم از آنكه سركشى كنم، و به تو پناه مى‏برم از آنكه در گناه اصرار ورزم، و براى آنچه در آن كوتاهى كرده‏ام، از تو آمرزش مى‏طلبم، و براى هر عملى كه از انجامش فرو مانده‏ام از تو يارى مى‏جويم.

خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و حقوقى را كه بر ذمه من دارى بر من ببخش، و از آنچه مستوجب آنم معافم‏دار و از آنچه بدكاران از آن هراسانند، پناهم ده، زيرا كه تو بر عفوت كمال قدرت دارى، و براى آمرزش، مورد اميدوارى هستى و به درگذشتن از گناه معروفى، حاجتم را جز در خانه تو محل طلبيدنى، و گناهم را غير از تو آمرزنده‏اى نيست. حاشا كه چنين نباشى! و من جز از تو بر خود بيم ندارم. زيرا كه توئى سزاوار پرهيزكارى، و اهل آمرزش .

بر محمد و آلش رحمت فرست، و حاجتم را روا كن. و مطلبم را برآور و گناهم رابيامرز. و دلم را از ترس ايمن ساز، زيرا كه تو بر هر چيز قدرت كامل دارى. و آن كار بر تو آسان است. دعايم را مستجاب فرماى، اى پروردگار جهانيان.

دعاي سيزدهم

خدايا اى آخرين مقصد آرزوها و اى كسى كه درگاه او جاى دست يافتن به خواسته‏ها است و اى كسى كه نعمتهايش را به بها نمى‏دهد[ و به بهانه مى‏دهد،] و اى كسى كه عطاهايش را به كدورت منت نمى‏آلايد. و اى كسى كه به او بى‏نياز توان شد، و از او بى‏نياز نتوان گشت، و اى كسى كه روى به او توان آورد، و از او روى بر نتوان تافت، و اى كسى كه مسئلتها گنجهايش را فانى نمى‏سازد، و اى كسى كه توسل به وسيله‏ها حكمتش را تغيير نمى‏دهد، و اى كسى كه رشته احتياج محتاجان از او بريده نمى‏شود، و اى كسى كه دعاى خوانندگان او را خسته نمى‏سازد، تو خود را به بى‏نيازى از آفريدگانت ستوده‏اى، و تو به بى‏نيازى از ايشان شايسته‏اى و ايشان را به فقر نسبت داده‏اى، و ايشان سزاوار احتياج به تواند. از اين رو هر كه جبران احتياج خود را از جانب تو طلب كند و برگرداندن فقر را از خود بوسيله تو بخواهد، پس حقا كه او حاجتش را در جايگاه خود طلبيده، و در پى مطلب خود از راهش بر آمده. و هر كه حاجت خود را به يكى از آفريدگان تو متوجه سازد يا او را بجاى تو وسيله بر آمدن آن حاجت قرار دهد، پس حقا كه خود را در معرض نوميدى گذاشته. و از جانب تو سزاوار حرمان از احسان شده است.

خدايا مرا بسوى تو حاجتى است كه براى رسيدن به آن طاقتم طاق شده، و رشته چاره جوئى‏هايم در برابر آن گسسته، و نفس من بردن آن را پيش كسى كه حاجتش رانزد تو مى‏آورد، و در مطالب خود از تو بى‏نياز نيست، در نظرم بياراست، و اين لغزشى از لغزشهاى خطاكاران، و درافتادنى از درافتادنهاى گناهكاران است. پس به سبب يادآورى تو ا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ : پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:ترجمه کامل صحیفه سجادیه,
ارسال توسط تبيان فا